سرنخ حمله به روحانیون مخالف و منتقد در دست خامنه ای و افراد نزدیک به او است

 

سایت اصلاح طلب جرس- هدی یگانه: جریان شناسی حمله سازمان یافته به بیوت علما و مراجع، محور گفت و گوی جرس بود با محمد جواد اکبرین. وی ازمثلث قدرتی نام می برد که حمله به بیوت مراجع را سالهاست هدایت و سازماندهی کرده و منتقدان و مخالفان رهبری را رصد می کند.    حلقه ای که از حسینیان، محسنی اژه ای، محمدی گلپایگانی، سلیمی تا رسایی و استاد آقا را در خود جا داده است.  


وی از نقش آقای خامنه ای در این جریان می گوید و نشست صمیمی بین ضلع های این مثلث با ولی فقیه در آخرین سفر محرمانه رهبری به قم و خواستار انتشار این فیلم است. در این گفت وگو اکبرین با تشریح رابطه سه ضلع مثلث حمله به مراجع و منتقدان،  به هتاکی های اخیر به نواده آیت الله خمینی می پردازد و خاطرنشان می کند: یکی از کسانی که در آینده این کشور نقش بسیار مهمی را ایفا می کند و هم قدرت فقهی دارد و هم وجاهت سیاسی، آقای سید حسن خمینی است.


محمد جواد اکبرین، هر چند که دانش آموخته حوزه و دانشگاه است،  ولی خود را دانش آموز مدرسه روزنامه نگاری می داند. سالهاست که در کنار دین پژوهی، فلسفه و الهیات با ده ها رسانه فارسی زبان و خارجی همکاری کرده است و شاید این وجهه ازکارش از دیگر فعالیتهای علمی و دینی اش پررنگتر باشد.   

وی در سال هفتاد ونه،  با حکم دادگاه ویژه روحانیت، به اتهام نگارش مقالاتی در روزنامه های اصلاح طلب به یک سال زندان محکوم شد.

متن این گفت و گو را می خوانید: 

سیزده سال پیش در چنین روزهایی، نیروهای موسوم به گروههای فشار با حمله به بیت آیت الله منتظری، ضمن تخریب وسایل دفتر، زمینه حبس خانگی این مرجع تقلید را آماده کردند. اینک این حادثه، پس از در گذشت ایشان به نوع دیگری اتفاق می افتد. گروهی موسوم به لباس شخصی با حمله و هتاکی به دفتر ایشان، زمینه اجرای حکم  دادگاه ویژه روحانیت را برای پلمپ دفتر فراهم می کنند. آیا این جریان را ادامه همان حرکت ارزیابی می کنید؟

من فکر می کنم ریشه های این جریان را که در امتداد همان حلقه سیزده سال پیش است را اساسا باید در دهه اول انقلاب اسلامی جستجو کرد. تصوری که از اول،  در نظام جمهوری اسلامی وجود داشت که نظام، عین اسلام است و آرا و نظرات ولی فقیه در این نظام باید مانند کتاب و متون مقدس، چرا ناپذیر تلقی شود.

بعد از درگذشت آیت الله خمینی، این تفکر قدرت بیشتری پیدا کرد و اگر در زمان حیات بنیانگذار جمهوری اسلامی، به دلیل مقام مرجعیت ایشان، اندک حرمت و حیایی نسبت به دیگر مراجع حوزه علمیه قم وجود داشت البته به استثنای تجربه تلخ حذف آیت الله سید کاظم شریعتمداری؛ اما بعد از درگذشت آیت الله خمینی، شخص اول نظام دیگر درک و تجربه ای از مرجعیت نداشت و حداکثر یک روحانی و خطیب در حد متوسط فقهی بود، پس بطور طبیعی این حرمت و عزت مورد احترام قرار نگرفت و همه چیز از چشم تنگ سیاست و قدرت دیده شد.
در نتیجه به هر میزان که آزادگی و شجاعت و فقاهت یک عالم دین، او را به چرا گفتن در برابر رهبری، بیش از چَشم گفتن وادار می کرد، و نقد حکومت برای عالمان دین بعنوان امر به معروف و نهی از منکر تلقی می شد، خطر بیشتری حاکمیت را تهدید می کرد. در اینجاست که باید علت ترس همه جانبه حکومت از مرحوم آیت الله منتظری را جست و جو کرد.

حلقه مهاجمین به بیت مرحوم آیت الله منتظری دارای چنین هویتی هستند و ابزار انتقام حکومت ازیک فقیه شجاع و آزاده تلقی می شوند.

دیروز نوبت ایت الله منتظری بود، امروز نوبت آیت الله صانعی و فردا نوبت هرکسی که امروز سکوت کند و روزی بخواهد از سر امر به معروف و نهی از منکر تذکری به حاکمیت بدهد. البته این حرف به آن معنا نیست که با کلی گویی درباره هویت این جریان، مصادیق آن را جدی نگیریم و نوع ارتباط آنان با مراکز قدرت را نشناسیم و به مردم معرفی شان نکنیم.

همانگونه که در اخبار منتشر شد، این نیروها با حمایت و پشتیبانی کامل حکومت بدون هیچ هراسی در مقابل بیوت آیات عظام منتظری و صانعی تجمع کرده و هتاکی و تهاجم را در مقابل دیدگان مردم و نیروهای نظامی و امنیتی مستقر در محل به حدی رساندند که باور نکردنی است. تحلیل شما از ارتباط این افراد با مراکز قدرت چیست؟


من تصمیم دارم برای نخستین بار مجموعه اطلاعاتی که با تجربه سالها زندگی در قم و آشنایی با این جریانات بدست آورده ام و ارتباطاتی که هم اکنون نیز با دوستان حوزوی دارم، بافت این جریان را ترسیم کنم تا همه بدانند چه کسانی ، به چه شکلی و از کدام مراکز فرمان می گیرند و این چنین وحشیانه به جان و آبروی مردم از مرجع تقلید گرفته تا اشخاص عادی می تازند.

ماجرا از این قرار است که دفتر آقای خامنه ای، به کمک یک مثلث قدرتمند در قم سالهاست که منتقدان وی را رصد می کند. شخص آقای محمدی گلپایگانی و محسنی اژه ای که هر دو از بقایای وزارت اطلاعات دوران سعید امامی هستند، اولی رییس دفتر رهبری است و دومی بصورت غیر رسمی شخصیت قدرتمند و بانفوذ این دفتر محسوب می شود، این مثلث را پشتیبانی می کنند.

این مثلث عبارتند از ضلع لجستیک که به عهده تیپ 83 امام صادق و شخص آقای مجتبی ذوالنور گذاشته شده است، ضلع سیاسی امنیتی که به عهده آقای روح الله حسینیان و آقای سلیمی است که اولی لباس نمایندگی مردم تهران را بر تن دارد و دومی حاکم شرع دادگاه ویژه روحانیت است. ضلع سوم این مثلث، تأمین نیروهای انسانی است که این کار بر عهده مدیر کل اداره ارشاد استان قم آقای حسین استادآقا و هیئت محبین اهل بیت با محوریت حجت الاسلام علیرضا پناهیان گذاشته شده است که توضیحات بیشتر را ارایه خواهم کرد.

در خصوص ضلع اول یاد آوری می کنم که در سال 76زمانی که قرار بود نخستین سخنرانی انتخاباتی محمد خاتمی در مسجد اعظم قم برگزار شود، آقایان تیپ 83 به این نتیجه رسیده بودند که باید همانجا جلسه را به هم ریخت تا از همان ابتدا حساب کار دست آقای خاتمی بیاید.

یکی از نیروهای آنان در ابتدای جلسه گفته بود که "نباید بگذاریم خاتمی تحت هیچ شرایطی رای بیاورد تا مبادا  شاخ بشود در جیب آقا". این ادبیات آنها بود! همان شب هم جلسه را بهم ریختند ولی مدیریت و آرامش خاتمی نقشه آنان را ناکام گذاشت.

چند ماه بعد، هنگامی که آیت الله منتظری نخستین انتقاد علنی اش را پس از انتخاب خاتمی، متوجه رهبری کرد، همان آقایان در تیپ 83 جمع شدند و گفتند که انتقام انتخاب خاتمی را از آقای منتظری می گیریم. حمله وحشیانه به بیت را برنامه ریزی کرده وپس سیزده رجب سال 76 یکی از سخنرانی های ایشان را بهانه کردند و به خانه ایشان حمله نمودند.

ضلع دوم به رهبری روح الله حسینیان و محمد سلیمی است، سلیمی همان قاضی معروف دادگاههای عبدالله نوری و محسن کدیور است. او تمام تحصیلات قضایی اش از سه ماه تجاوز نمی کند. اول انقلاب جزء طلابی بود که یک دوره کار آموزی کوتاه مدت را گذراند تا بعدها با ورود به دوره تخصصی ، تحصیلات فقهی و حقوقی اش را تکمیل کند، اما با همان سه ماه وارد گردونه قدرت شد و فرصتی برای تکمیل تحصیلات نیافت و الان به معنی واقعی کلمه، یک قاضی درباری است.

وی در سال 76 از آقای خامنه ای خواست تا اجازه دهد آیت الله منتظری را محاکمه و اعدام کند و با وقاحت می گفت که مسئولیت این کار را بعهده می گیرد.

 

آقای حسینیان هم که هنوز از سر به نیست کردن دوست صمیمی اش سعید امامی، که او را شهید می داند، بشدت عصبانی است و هیچ فرصتی را برای انتقام از دست نخواهد داد. وی در حمله سال 76 نیز وی رسما در جمع مهاجمان به بیت آیت الله منتظری حاضر شد و به سخنرانی و تهییج حاضران پرداخت.

تمام مشورتهای حلقه مهاجمان با شخص آقای خامنه ای بواسطه آقای اژه ای صورت می گیرد. او نزدیکترین مقام قضایی و امنیتی به رهبر جمهوری اسلامی است.

اما در خصوص ضلع سوم که عملیاتی ترین بخش ماجراست بزرگان، نقشه را می ریزند و این ضلع، پیاده نظام را برای آنان تدارک و سازماندهی می کند.

در سالهای دهه هفتاد، تعدادی از طلبه های تندرو که حوزه آنان را به رسمیت نمی شناخت و در مدارس علمیه به آنان حجره برای اقامت هم نمی دادند، توسط کسی پناه داده شدند که آن زمان چندان مشهور نبود. آن شخص که امروز به نام شخص مهدی طائب شناخته می شود، جمعی از این بچه ها را گرد آورده بود و هر جا که قراربود تجمعی شود و جماعتی کفن پوش بیایند، این جماعت حضور موثری داشتند. از جمله این جماعت، حمید رسایی و حسین استاد آقا بودند که هر دو به ترتیب بعد از به قدرت رسیدن احمدی نژاد بعنوان مشاور وزیر ارشاد و مدیرکل ارشاد استان قم مشغول به کار شدند. هم جلوی کتابهای منتقدان را گرفتند و هم قدرت سازماندهی خود را در جمع آوری لباس شخصی ها افزایش دادند.

از ارتباط این گروه با آقای مصباح و مدرسه ایشان سخنها فراوان است. حتی از وی بعنوان تئوریسین این گروه نام برده می شود. آیا شما در این خصوص اطلاعاتی دارید؟ چه رابطه ای بین مصباح با مثلثی که نام بردید وجود دارد؟

به همین مقدار اکتفا می کنم که مبانی نظری حکومت توتالیتر اسلامی، در مکتب فکری آقای مصباح تدوین شده است. مکتبی که برای خشونت و حذف در اسلام همان اندازه ارزش قایل است که برای نرمش و مدارا. و نه تنها خشونت را استثنایی بر یک قاعده نمی داند. بلکه آن را به مثابه روش، ایده و حتی راهبرد قابل استفاده می داند.

 اگر منظورتان از رابطه آقای مصباح و این مثلث تاثیر فکری این مکتب و این جماعت است، پاسخ من مثبت است. اما به لحاظ عملیاتی سندی برای اینکه موسسه ایشان به صورت مستقیم در این قضایا نقش داشته باشد، ندارم.

گفته می شود که هفته گذشته رهبر جمهوری اسلامی به صورت غیر رسمی به قم سفر کرده است؛ از آنجا که این اتفاق تنها یک روز پس از سفر آقای خامنه ای به قم پیش آمده است، آیا ارتباطی بین این سفر و جریان سازماندهی شده تهاجم به بیوت مراجع می تواند وجود داشته باشد؟

طبق اطلاعات رسیده جلسه ای در قم برگزار شده که فیلم آن جلسه موجود است و من امیدوارم هر چه زودتر این فیلم منتشر شود تا مردم حضور افرادی که در این مثلث از آن نام بردم را ببینند و بدانند چه ارتباط محکم و بی واسطه ای بین این افراد و ولی فقیه شان وجود دارد.

 در کنار مثلث سیاسی با این هویت فکری روشن، مشکلی هم در شخص آقای خامنه ای وجود دارد که به این ماجرا دامن می زند. آن مشکل نه از جنس مشکلات فکری و فلسفی است و نه از جنس مشکلات سیاسی وحتی سلیقه ای. آن مشکل یک ویژگی اخلاقی است که در روانشناسی از آن بعنوان نارسیسم یاد می کنند. اولین پیامد خود شیفتگی، کینه توزی نسبت به کسی است که این "منِ" مقدس را مورد انتقاد قرار دهد. آیت الله منتظری و افرادی نظیر ایشان گناه بزرگشان این بود که این" منیت " را مجروح کردند و اکنون تاوان این گناه نابخشنودنی از نگاه رهبری را پس می دهند.


این توجیه در زمان حیات آیت الله منتظری اعتبار داشت، ولی فعالیت دفتر آیت الله منتظری پس از وفات ایشان چه اهمیتی برای حاکمان و حلقه مورد نظر شما دارد که اینگونه برای تخریب و پلمپ آن اقدام می کنند؟


برای پاسخ به شما ترجیح می دهم مثالی بزنم. شینده اید که در تاریخ، مزار بزرگانی مانند حسین بن علی علیه السلام را مورد حمله قرار داده و از بین برده اند و پس از دوره ای از تاریخ، باز عاشقان آن بزرگوار همت کردند و شمعی بر آن مزار افروختند. امام حسین سالها بود که به شهادت رسیده بود، چرا از خاکش می ترسیدند؟ پاره ای از افراد قدرت تفکرشان و عظمت راهشان مزاحم آرامش مدعیان ترسو است. به گمانم نام منتظری خواب راحت را از چشم حاکمیت گرفته است.

نکته دیگر اینکه، گمان دارند که باید با این راه و نام کاری کنند که دیگر کسی جرات نکند این تجربه را تکرار کند و از این مکتب درس بگیرد. برای همین به سراغ کسی می روند که در انتقاد و صراحت، از استاد خود الگو گرفته است تا مجازاتش کنند.


دقیقا به شخصیتی  رسیدیم که محور سوال بعدی ما بود. طی سالها آیت الله صانعی انتقاداتی را به حاکمیت داشته است و طی ماههای اخیر حجم حملات به ایشان شدت بیشتری گرفته تا آنجا که در جامعه مدرسین مساله عدم صلاحیت ایشان برای مرجعیت عنوان شد. در جریان تهاجم اخیر نیز مساله تعطیل کردن کلاسهای درس ایشان در کنار تعطیلی درس های سید حسن خمینی در فیضیه قم مطرح شد. در کنار این تهدیدها، آنهمه توهین به شخصیت های معتبر دینی را چگونه باید تحلیل کرد؟


به گمانم دایره المعارف نظام جمهوری اسلامی و فرهنگ لغات آن به کلی متفاوت از آن چیزی است که شما تصور می کنید. وقتی برخی از موسسان و پیش کسوتان نظام جمهوری اسلامی، که هم از حیث سابقه سیاسی و هم از حیث سواد و فضل و هم از حیث تاریخ مجاهدت و مبارزه، بر رهبر کنونی تقدم دارند، فتنه گر و دشمن خوانده می شوند و یا بازی خورده دشمن و یا خواص بی بصیرت؛  طبیعی است که مرجع تقلید هم نانجیب ، امریکایی و یا هر چیز دیگری خوانده شود. امروز کلمات، دیگر معنای خود را در نظام جمهوری اسلامی ندارند. می شود صریح ترین وصیت آیت الله خمینی در باره عدم دخالت نظامیان در سیاست را نادیده گرفت، اما باز هم مدعی خط امام شد. می شود از حقوق مردم و جمهوریت و اسلامیت حرف زد، اما بیش از یک صد نفر را به جرم اعتراض به آسانی کشت و هزاران تن از فرزندان این کشور را به زندان انداخت. این است که دیگر بدنبال چرایی این همه توهین به مرجعیت نگردیم و سعی کنیم نظام تربیتی رهبر کنونی و ارادتمندانش را بشناسیم.


در خبرها آمده بود که هسته مرکزی آشوبگران و هتاکان به سید حسن خمینی در مراسم سالگرد بنیانگذار جمهوری اسلامی از قم اعزام شده بودند. چه رابطه ای بین آن حرکت و این تهاجم سازمان یافته روزهای اخیر می بینید؟


در اینجا یک نکته مهم و راهبردی وجود دارد. اگر بنا باشد این جمهوری اسلامی بماند و همین قانون اساسی معیار باشد. یکی از کسانی که در آینده این کشور نقش بسیار مهمی را ایفا می کند و هم قدرت فقهی دارد و هم وجاهت سیاسی، آقای سید حسن خمینی است. از قضا ایشان اشتراکات فکری وسیعی با اصلاح طلبان دارند و جالب است بدانید که یکی از صمیمی ترین دوستان و مرتبطان ایشان آقای عبدالله نوری است.

خوب! نیاز به توضیح نیست که یکی از عذابهای روحی و ذهنی رهبر جمهوری اسلامی هم شخصیت محکم عبدالله نوری است.

آن مثلث مذکور، این اشاره را نیز از ولی فقیه اش دریافته که باید سید حسن خمینی را مهار کند. اما از قضا سرکنگبین صفرا فزود. چون عزت و ذلت دست خداست هر تلاشی که کردند به ضررشان تمام شد و روز چهارده خرداد89، به جای آنکه به نام آقای خامنه ای و خطبه اش سند بخورد به نام نواده آیت الله خمینی در تاریخ سیاسی ایران ثبت شد.

 


با سپاس از وقتی که در اختیار جرس گذاشتید